سیری در تشکیل فرقه ضاله بهائیت
 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بصیرت خانه و آدرس omid55135.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 216
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 228
بازدید ماه : 332
بازدید کل : 153032
تعداد مطالب : 266
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1


استخاره آنلاین با قرآن کریم

 
 
نویسنده : امید طحانی
تاریخ : برچسب:سیری در تشکیل فرقه ضاله بهائیت,فرقه ضاله بهائیت,

 عکس های عبدالبهاء

در مقاله ای که در پیش روی دارید تحقیقات مختصیر هستش در باره ایجاد فرقه بابیه میباشد که توسط سربازان قرارگاه پژوهش پیروان موعود تهیه شد است
در میان اهالی علم و دانش ، دوگروه برای خود مسکین و برای دیگران خطرناک اند:
آنان که چیزی را رد میکنند در حالی که در آن تخصص ندارند .
آنان که بر باور خود اصرار میورزند بدون این که نظر مجالفان را دیده و فهمیده باشند.
پیش سخن
به راستی انتظار سخت است، آن هم در سخت ترین دوران ، دوران تا ریک غیبت، دورانی که دزدان راه، از کمی یاران باوفا و صدها نابسامانی دیگر سو استفاده نموده و همه هستی انسان ها را به تاراج میبرند.
آیا نباید بفکر راهنما بود؟
آیا نباید چشم به راه تابش آن آفتاب هستی شد؟
در دنیای پر زرق و برق امروز ، انسانها درکنار بدست آوردن آسایش و رفاه نیازمند حفظ عقاید دینی خود نیز هستند.
چرا امروزه فرق عرفانی زیاد شده است ؟
آیا این فرقه ها اساس الهی در آن وجود دارد؟
چرا همه سعی میکنند با مسیر هایی غیر دینی و بعضی ظاهرا دینی به سعادت و آرامش برسند؟
آیا به نظر شما سعادت در غیر دین است؟
در باره بهاییت و تاریخ آن سخنهای فراوانی گفته و نوشته شده است ، تا حدی که برخی به تحقیقاتی برای رد کردن و برخی برای حفظ ان .
در این مجال قرار است که بحث ریشه ای ( در حد توانمان ) برای شما انجام بدهیم که اساسا چرا یهاییت ایجاد و برای چه تا امروز پایدار مانده است ، ایا برحق بود که حفظ شد یا انکه برحق نشان دادند و حفظش کردند.
برای پاسخ به این سوال که چرا بهاییت شکل گرفت و چه کسانی برای شکل گرفتن این عقیده ننگین قدم برداشتند قدم به قدم با ما همراه باشید.
ما بر آن نیستیم که بگوییم اینها چه میگویند بلکه خواستیم در این بحث به این نکات برسیم که علل ایجاد این فرقه ها چند مسئله جزئی اما مهم است:

الف : بدست آوردن مقام و منسب دنیا.

ب : باز کردن دکانهایی برای مقابله مکتب حقه تشیع.

ج : زدن ریشه اعتقادات اصیل الهی و جازدن تفکرات الحادی.

ان شا الله در این مجال قصد بران است که در باره علل و تاریخچه ای از سیر شکل گیری این فرقه ضاله رو برسی کنیم و در مجال دیگر با داشتن پایه ای محکم به بحث در باره خود بهاییت بپردازیم
لازم است با مقدمه ای در باره حضرت مهدی دفتر نخست را آغاز کنیم

مجال نخست

تاریخچه ای کوتاه از تولد تا آغاز غیبت صغری
حضرت مهدی در سال ۲۵۵- و به نقلی ۲۵۶ ه.ق بدنیا آمدند. در سال ۲۵۹ ه .ق با شهادت پدربزرگوارشان امامت ایشان آغاز و از این زمان تا سال ۳۲۹ ه.ق که توقیعی به جناب ابولحسن علی بن محمد سیمری میدهتد دوران غیبت صغری پایان یافته و دوران نیابت خاصه بسته شد. ( این تاریخ را به یاد داشته باشد )
منابع شیعه و اهل عامه این واقعه تاریخی را ثبت و ضبط کرده است و انکاری بر ان ندارند.
نمونه از اهل عامه نمونه هایی ذکر میکنیم :
۱٫ ابن اثیر جزری (م ۶۳۰ق) در الکامل فی التاریخ می نویسد:
«و فیها (سنة ۲۶۰ق) توفی الحسن بن علی بن محمّد و هو والد محمّد الذی یعتقدونه المنتظر بسرداب سامراء»([۱]).
۲٫ محمّد بن طلحه شافعی (م ۶۵۲ق):
«ابوالقاسم محمّد بن الحسن الخالص بن علی… هو المهدی الحجة الخلف الصالح…»([۲]).
۳٫ سبط ابن جوزی (م ۶۵۴ق):
«فصل فی ذکر الحجة المهدی. هو محمّد بن الحسن علی… و هو الخلف الحجة صاحب الزمان، القائم المنتظر و التالی، و هو آخر الائمة…»( [۳]).
۴٫ گنجی شافعی (م قرن هفتم قمری):
وی فصل آخر کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان را با عنوان «فی الدلالة علی جواز بقاء المهدی حیّا» تنظیم کرده و در این بخش، دلیلهای متعددی برای امکان زنده بودن و ادامه حیات امام مهدی علیه السلام بیان داشته است. وی می گوید همان گونه که عیسی و خضر و الیاس صدها سال است که زنده هستند، امکان زنده بودن امام مهدی نیز وجود دارد( [۴]).
۵٫ ابن خلکان (م ۶۸۱ق):
«ابوالقاسم محمّد بن الحسن العسکری بن علی الهادی… ثانی عشر الائمة الاثنی عشر علی اعتقاد الامامیة المعروف بالحجة… کانت ولادته یوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس و خمسین و مائتین…»([۵]).
۶٫ علی بن محمّد بن صباغ مالکی (م ۸۵۵ق):
وی باب دوازدهم کتاب الفصول المهمه را با این عنوان ذکر کرده:
«فی ذکر ابی القاسم محمّد الحجة الخلف الصالح ابن ابی محمّد الحسن الخالص».
نویسنده در این فصل، دلایلی را در اثبات حیات و زنده بودن امام مهدی(عج) ذکر کرده است( [۶]).
۷٫ شمس الدین ذهبی (م ۷۴۸ق):
وی در چهار کتابش تولد محمّد بن الحسن العسکری علیه السلام را یاد کرده است؛ از جمله در العبر فی خبر من غبر می نویسد:
الحسن بن علی الجواد بن محمّد… احد الائمّة الاثنی عشر الذین تعتقد الرافضة فیهم العصمة و هو والد المنتظر محمّد، صاحب السرداب»( [۷]).
۸٫ سید مؤمن شبلنجی (م ۲۹۰ق) در نورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار می نویسد:
«فصل فی ذکر مناقب محمّد بن الحسن الخالص بن علی… امّه امّ ولد… و کنیته ابوالقاسم…»( [۸]).
۹٫ سلیمان بن ابراهیم القندوزی (م ۱۲۹۴ق):
«فالخبر المعلوم المحقّق عند الثقاة انّ ولادة القائم علیه السلام کانت لیلة الخامس عشر من شعبان سنة خمس و خمسین و مائتین فی بلدة سامراء…»([۹]).
۱۰٫ خیر الدین زرکلی (م ۱۳۹۶ق):
«محمّد بن الحسن العسکری (الخالص) بن علی الهادی، ابوالقاسم: آخر الائمّة الاثنی عشر عند الامامیّة و هو المعروف عندهم بالمهدی، و صاحب الزمان، و المنتظر، والحجة و صاحب السرداب، ولد فی سامرّاء و مات ابوه و له من العمر نحو خمس سنین…»( [۱۰])

**** قسمت دوم ****

 نایبان عبارت بودند از
۱ – ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمرى
عثمان بن سعید از قبیله بنى اسد بود و به مناسبت سکونت در شهر سامرّأ، «عسکرى» نیز نامیده مى‏شد. در محافل شیعه از او به نام «سمّان» (= روغن فروش) یاد مى‏شد، زیرا به منظور استتار فعالیتهاى سیاسى، روغن فروشى مى‏کرد و اموال متعلق به امام را، که شیعیان به وى تحویل مى‏دادند، در ظرفهاى روغن قرار داده به محضر امام عسکرى مى‏رساند. او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود. گفتنى است که عثمان بن سعید قبلاً نیز از وکلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسکرى – علیهما السلام – بوده است. «احمد بن اسحاق» که خود از بزرگان شیعه مى‏باشد، مى‏گوید:
روزى به محضر امام هادى رسیدم و عرض کردم: من گاهى غایب و گاهى (در اینجا) حاضر و وقتى هم که حاضرم همیشه نمى‏توانم به حضر شما برسم. سخن چه کسى را بپذیرم و از چه کسى فرمان ببرم؟
امام فرمود: «این ابو عَمرو (عثمان بن سعید عَمرى)، فردى امین و مورد اطمینان من است، آنچه به شما بگوید، از جانب من مى‏گوید و آنچه به شما برساند، از طرف من مى‏رساند».
احمد بن اسحاق مى‏گوید: پس از رحلت امام هادى – علیه السلام – روزى به حضور امام عسکرى – علیه السلام – شرفیاب شدم و همان سؤال را تکرار کردم.
حضرت مانند پدرش فرمود: این ابو عمرو مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین، و نیز طرف اطمینان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید از جانب من مى‏گوید و آنچه به شما برساند از طرف من مى‏رساند.
پس از رحلت امام عسکرى، مراسم تغسیل و تکفین و خاکسپارى آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعدى انجام داد. نیز همو بود که روزى در حضور جمعى از شیعیان به فرمان امام عسکرى – علیه السلام – و به نمایندگى از طرف آن حضرت، اموالى را که گروهى از شیعیان یمن اورده بودند، از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اینکه با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است، و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدى خواهد بود. همچنین، در پایان دیدار چهل نفر از شیعیان با حضرت مهدى که شرح آن در اوائل این بخش گذشت – حضرت خطاب به حاضران فرمود:
آنچه عثمان (بن سعید) مى‏گوید، از او بپذیرید، مطیع فرمان او باشید، سخنان او را بپذیرید، او نماینده امام شماست و اختیار با اوست.
تاریخ وفات عثمان بن سعید روشن نیست. برخى احتمال داده‏اند او بین سالهاى ۲۶۰ – ۲۶۷ در گذشته باشد و برخى دیگر فوت او را در سال ۲۸۰ دانسته‏اند.
۲ – محمد بن عثمان بن سعید عَمرى
محمد بن عثمان نیز همچون پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگوارى مورد قبول و احترام شیعیان و از یاران مورد اعتماد امام عسکرى – علیه السلام – بود، چنانکه حضرت در پاسخ شؤال «احمد بن اسحاق» که به چه کسى مراجعه کند؟ فرمود: عَمرى (عثمان بن سعید)، و پسرش، هر دو، امین و مورد اعتماد هستند، آنچه به تو برسانند، از جانب من مى‏رسانند، و آنچه به تو بگویند از طرف من مى‏گویند. سخنان آنان را بشنو از آنان پیروى کن، زیرا این دو تن مورد اعتماد و امین منند.
پس از درگذشت عثمان، از جانب امام غایب توقیعى مبنى بر تسلیت وفات او و اعلام نیابت فرزندش «محمد» صادر شد.
«عبد الله بن جعفر حِمیَرى» مى‏گوید: وقتى که عثمان بن سعید در گذشت، نامه‏اى با هما خطى که قبلاً امام با آن با ما مکاتبه مى‏کرد، براى ما آمد که در آن ابو جعفر (محمد بن عثمان بن سعید) به جاى پدر منصوب شده بود.
همچنین اما، ضمن توقیعى در پاسخ سؤالات «اسحاق بن یعقوب»، چنین نوشت: خداوند از عثمان بن سعید و پدرش، که قبلاً مى‏زیست، راضى و خشنود باشد. او مورد وثوق و اعتماد من، و نوشته او نوشته من است .
ابو جعفر تألیفاتى در فقه داشته است که پس از وفاتش، به دست حسین بن روح، سومین نایب امام (و یا به دست ابو الحسن سمرى، نایب چهارم) رسیده است.
محمد بن عثمان، حدود چهل سال عهده دار سفارت و وکالت امام زمان بود و در طول این مدّت، وکلاى محلّى و منطقه‏اى را سازماندهى و بر فعالیتشان نظارت مى‏کرد و به اداره امور شیعیان اشتغال داشت. توقیع‏هاى متعددى از ناحیه امام صادر، و توسط او به دیگران رسید. او سرانجام در سال ۳۰۴ یا ۳۰۵ درگذشت.
او پیش از مرگ، از تاریخ وفات خود خبر داد، و دقیقاً در همان تاریخى که گفته بود، در گذشت.
۳ – ابو القاسم حسین بن روح نوبختى
در روزهاى آخر عمر ابو جعفر، گروهى از بزرگان شیعه نزد او رفتند. او گفت: چنانچه از دنیا رفتم، به امر امام، جنشین من و نایب امام «ابو القاسم حسین بن روح نوبختى» خواهد بود. به او مراجعه کنید و در کارهایتان به او اعتماد نمایید.
حسین بن روح، از دستیاران نزدیک نایب دوم بود و عَمرى از مدتها پیش، براى تثبیت امر نیابت او زمینه سازى مى‏کرد و شیعیان را جهت تحویل اموال، به او ارجاع مى‏داد و او، رابط بین عثمان بن سعید و شیعیان بود.
حسین بن روح، کتابى در فقه شیعه به نام «التأدیب» تألیف کرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهاى قم فرستاد. آنان پس از بررسى، در پاسخ نوشتند، جز در یک مسئله، همگى مطابق فتاواى فقهاى شیعه است. بعضى از معاصرین او، عقل و هوش و درایت وى را تحسین کرده و مى‏گفتند: به تصدیق موافق و مخالف، حسین بن روح از عاقلترین مردم روزگار است. نوبختى در دوران حکومت «مقتدر»، خلیفه عباسى، به خدت پنج سال به زندان افتاد و در سال ۳۱۷ آزاد شد. و سرانجام، بعد از بیست و یک سال فعالیّت و سفارت، در سال ۳۲۶ چشم از جهان فرو بست.
۴ – ابو الحسن على بن محمد سَمَرى
به فرمان امام عصر (علیه السلام) وبا وصیت و معرفى نوبختى، پس از حسین بن روح، على بن محمد سمرى منصب نیابت خاص و اداره امور شیعیان را عهده دار گردید. سمرى از اصحاب و یاران امام عسکرى – علیه السلام – بوده است. او تا سال ۳۲۹ که دیده از جهان فرو بست، مسئولیت نیابت و وکالت خاص را به عهده داشت. چند روز پیش از وفات او توقیعى از ناحیه امام به این مضمون خطاب به وى صادر شد:
اى على بن محمد سمرى! خداوند در سوک فقدان تو پاداشى بزرگ به برادرانت عطا کند. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهى رفت. کارهایت را مرتب کن و هیچ کس را به جانشینى خویش مگمار. دوران غیبت کامل فرا رسیده است و من جز با اجازه خداوند متعال ظهور نخواهم کرد و ظهور من پس از گذشت مدتى طولانى و قساوت دلها و پر شدن زمین ازستم خواهد بود. افرادى نزد شیعیان من مدّعى مشاهده من (ارتباط با من به عنوان نایب خاص) خواهند شد. آگاه باشید که هر کس پیش از خروج «سفیانى» و «صیحه آسمانى»چنین ادعایى بکند، دروغگو و افترا زننده است و هیچ حرکت و نیرویى جز به خداوند عظیم نیست. در ششمین روز پس از صدور توقیع، ابو الحسن سمرى از دنیا رفت. پیش از مرگش از وى پرسیدند: نایب بعد از تو کیست؟ پاسخ داد: اجازه ندارم کسى را معرفى کنم. با در گذشت ابو الحسن سمرى دوره جدیدى در تاریخ شیعه آغاز گردید که به دوران غیبت کبرى معروف است[۱]
ادامه دارد…
 
……………………………………….
 
پی نوشت قسمت اول :

 

[۱] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۶، ص ۳۲۰٫

 

[2] محمّد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ج ۲، ص ۱۵۲٫

 

[3] ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص ۳۲۵-۳۲۶٫

 

[4] گنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص ۹۷٫

 

[5] ابن خلّکان، وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶٫

 

[6] ابن صباغ، الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمه، ص ۲۸۱٫

 

[7] شمس الدین ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۱، ص ۳۷۳٫

 

[8] مؤمن شبلنجی، نورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، ص ۱۶۸٫

 

[9] قندوزی، ینابیع الموده، ج ۲، ص ۵۴۳٫

[۱۰] زرکلی، الاعلام، ج ۶، ص ۸۰٫

 
پی نوشت قسمت دوم :
* برای اشنایی با مبحث وکالت میتوانید به دوره زندگی امام هادی مراجعه کنید . بحث نیابت را ایشان کم کم در بین جامعه اسلامی مطرح کردند تا کم کم جامعه را آماده ظهور کرنند.

[۱] .( مهدی پیشوایی – سیره پیشوایان ، ص ۶۷۵)
* وأخبرنا جماعة عن أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قال: حدثنی أبو محمد الحسن بن أحمد المکتب قال: کنت بمدینة السلام فی السنة التی توفى فیها الشیخ أبو الحسن علی بن محمد السمری قدس الله روحه فحضرته قبل وفاته بأیام فأخرج إلى الناس توقیعا نسخته: «یا عَلىّ بن محمّد السَّمرى أعظَمَ اللّه أَجرَ اخوانِکَ فیکَ: فَاِنّک مَیّت ما بَینک و بین سِتّة أیّام، فَاجمَع أمرَکَ، و لا تُوصِ الى أحد فَیَقوم مَقامَکَ بَعدَ وفاتِکَ، فَقَد وَقَعَتِ الغیبةُ التّامَّة، فلا ظُهُورَ الاّ بَعدَ اذنِ اللّه تَعالى ذِکرُه، و ذلک بَعدَ طوُل الأمَدِ و قَسوَة القلوب وامتَلاء الارضِ جَوراً و سَیأتى شیعَتى مَن یَدّعى المشاهَدَة، ألا فَمَن ادَّعى المُشاهَدَة قَبلَ خُروجِ السُّفیانىّ و الصَّیحة فَهُو کَذّاب مُفتر ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم “. قال: فنسخنا هذا التوقیع وخرجنا من عنده فلما کان الیوم السادس عدنا إلیه وهو یجود بنفسه، فقیل له: من وصیک من بعدک ؟ فقال: لله أمر هو بالغه وقضى فهذا آخر کلام سمع منه رضی الله عنه وأرضاه. ک: الحسن بن أحمد المکتب مثله.»
بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۶۰، ح ۷؛ احتجاج طبرسى، ج ۲، ص ۲۹۷٫

هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع شرعاً حرام می باشد | از مصاف با شیطان حمایت کنید!       

 


نظرات شما عزیزان:

دعوت از دکتر جلیلی
ساعت17:05---14 ارديبهشت 1392
سلام
بیانیه ای جهت دعوت از دکتر سعید جلیلی در انتخابات از طرف فعالین رسانه ای و وبلاگ نویسان استان اصفهان منتشر شده است.
در صورت تمایل نسبت به امضای آن اقدام فرمایید.
jalili-isf.blog.ir
یا علی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب‌ها: